بر دعوتگر مسلمان لازم است دریابد، بهترین عنایت و توجه را باید به قلب داشت. همانطور که آدمی به جسد و عقل خویش اهتمام میدهد و برای آن که وظیفهی خود را به بهترین شیوه انجام دهد، به همان صورت به قلبش نیز باید توجه کند،
زیرا دعوت و فراخوانی او، قبل از هر چیز باید از دل برآید و قبل از هر چیز، ایمان باید در دلش جای گیرد و از ته دل خدا را بپرستد. دعوتگر اگر خداپرست و عابد نباشد، هر اندازه از فرهنگ و دانش برخوردار باشد، کارش بیخیر و بینتیجه است، زیرا فرهنگ و دانش وی بر تقوا و خشنودی خدا استوار نیست.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم در رابطه با ارزش و اعتبار قلب میفرماید: «أَلَا وَإِنَّ فِي الْجَسَدِ مُضْغَةً إِذَا صَلَحَتْ صَلَحَ الْجَسَدُ كُلُّهُ وَإِذَا فَسَدَتْ فَسَدَ الْجَسَدُ كُلُّهُ أَلَا وَهِيَ الْقَلْبُ»[1] : «آگاه باشید که در جسد انسان تکه گوشتی وجود دارد هر گاه تکه گوشت اصلاح شود بقیهی بدن نیز اصلاح خواهد شد و هر گاه آن تکه گوشت فاسد شود بقیهی بدن نیز فاسد خواهد شد همانا آن قلب است.[2]
نشانهی زنده بودن قلب
بر دعوتگر مسلمان واجب است که به قلب خویش اهتمام ورزد، مواظب آن بوده، احوال و اوضاع آن را زیر نطر داشته باشد، تا اندازهی قساوت و لطافت، حیات و ممات و خشکی و رطوبت آن را در دست داشته باشد ......
1-یکی از نشانههای زنده بودن قلب، متاثر شدن صاحبش به ذکر و یاد خدا و قرائت قرآن و انواع عبادتها میباشد همانطور که خداوند میفرماید:
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ تَوَكَّلُونَ»[3]
«مؤ منان تنها كسانى هستند كه هر وقت نام خدا برده شود دلهاشان ترسان مى گردد، و هنگامى كه آيات او بر آنها خوانده مى شود ايمانشان افزون مى گردد و تنها بر پروردگارشان توكل دارند.»
«وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ *الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِينَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِيمِي الصَّلَاةِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ»[4]
«وبشارت ده متواضعان و تسليم شوندگان را همانها كه وقتى نام خدا برده مى شود دلهايشان مملو از خوف پروردگار مى گردد و آنها كه در برابر مصایبى كه به آنان مى رسد شكيبا و استوارند و آنها كه نماز را بر پا مى دارند و از آن چه روزيشان داده ايم انفاق مى كنند.»
2- یکی دیگر از نشانههای زنده بودن قلب و سالم بودن آن، خالی بودن آن از حسد، کینه، تقلب و فریب میباشد. در خبر آمده که از رسول الله r سوال شد؛ «حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ عَمَّارٍ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ حَمْزَةَ حَدَّثَنَا زَيْدُ بْنُ وَاقِدٍ حَدَّثَنَا مُغِيثُ بْنُ سُمَيٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ قِيلَ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَيُّ النَّاسِ أَفْضَلُ قَالَ كُلُّ مَخْمُومِ الْقَلْبِ صَدُوقِ اللِّسَانِ قَالُوا صَدُوقُ اللِّسَانِ نَعْرِفُهُ فَمَا مَخْمُومُ الْقَلْبِ قَالَ هُوَ التَّقِيُّ النَّقِيُّ لَا إِثْمَ فِيهِ وَلَا بَغْيَ وَلَا غِلَّ وَلَا حَسَدَ»[5]
«گفته شد ای رسول خدا بهترین مردمان چه کسانی هستند؟ فرمودند هر مؤمنی که «مخموم القلب» و صادق القول باشد گفتند معنی صادق القول میدانیم اما معنی مخموم القلب چیست؟ فرمودند او همان انسان متقی است که هیچ فریب، ستم، خیانت، حسادت و کینهای در او وجود نداشته باشد.»[6]
3_ یکی دیگر از نشانههای زنده بودن قلب ترس از خداوند تبارک و تعالی و از آن چه که او را خشمگین میکند و دوری جستن از نافرمانی و ارتکاب محرمات او میباشد همانطور که خداوند میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ»[7] «پرهيزكاران هنگامى كه گرفتار وسوسههاى شيطان شوند به ياد (خدا و پاداش و كيفر او) مى افتند و (در پرتو ياد او راه حق را مى بينند و) بينا مى گردند.»
4-یکی دیگر از نشانههایی که سلامت قلب را میرساند، داشتن اطمینان و اعتماد، گنجایش و گستردگی جان و روان و شرح و فراخی سینه، در تمامی شرایط و احوال میباشد.
خداوند متعال میفرماید: «أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَيْلٌ لِّلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ»[8]
«آيا كسى كه خدا سينه اش را براى اسلام گشاده كرده، و بر فراز مركبى از نور الهى قرار گـرفته (همچون كوردلانى است كه نور هدايت به قلبشان راه نيافته) واى بر آنها كه قلبهایى سخت در برابر ذكر خدا دارند، آنها در گمراهى آشكارند.» پیامبر در رابطه با تفسیر «شرح صدر» که در آیه ذکر شده است میفرماید: «شرح صدر به معنی وسعت و دامنه دار بودن است، هرگاه نور ایمان به دل راه یابد، فراخ و گستردگی پیدا میکند، و معنی این آیه نیز همین است: «آنها كه به سوى خدا بازگشته اند اينان كسانى هستند كه ايمان آورده اند و دلهايشان به ذكر خدا مطمئن و آرام است. «الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[9] و بعد به عنوان يك قاعده كلى و اصل جاويدان و فراگير مى فرمود:آگاه باشيد با ياد خدا دلها آرامش مى گيرد. «أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب»[10]
راههای زنده کردن قلب
از مطالبی که ذکر شد، نتیجه میگیریم که دعوتگر باید بسیار به قلب خویش اهتمام ورزد و زمینهی ایجاد یک قلب تابناک و درخشنده، قلبی که سرشار از ترس خدا و در عین حال لبریز از اطمنان و اعتماد به او باشد، فراهم کند. پیامبر الگو و سرمشق چگونگی توجه و اهتمام به قلب را به ما یاد داده است، تا از قلبی سرسبز و خرم و پاکیزه، برخوردار باشیم. قلبی که در پاکی و تابناکی، هم طراز دعوت مبارک رسول خداr باشد.
«و ما در این جا بعضی از راههای زنده کردن قلب را به اختصار ذکر میکنیم و چه بسیارند این راهها، برای کسانی که خواهان پیمودن مسیر راه یافتگان و رسیدن به مقام و جایگاه خداپرستان واقعی هستند ....
1-یاد خدا: اولین راه برای احیا و باز سازی قلب، ذکر و یاد خداوند متعال است. دعوتگر باید در تمامی شرایط و احوال و در تمامی اعمال و رفتار خویش، بر ذکر و یاد خداوند متعال حریص باشد رسول الله rاذکار و اورادی چند به ما یاد داده است که میتواند تمام کارهای روزمره را تحت پوشش قرار دهد. اگر یک مبلغ این اذکار و اوراد به یادگار مانده از پیامبرr را حفظ و هر یک از آنها را در جای خود اجرا کند، مسلماً از خردمندان خواهد بود.
«الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»[11]
«همانها كه خدا را در حال ايستادن و نشستن و آن گاه كه بر پهلو خوابيده اند، ياد مى كنند، و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مى انديشند، و مى گويند بار الها اين را بيهوده نيافريدهاى، منزهى تو، ما را از عذاب آتش نگاه دار.»[12]
زنده بودن قلب و صفا و طراوت آن با ذکر و یاد خداوند متعال زشتی و زنگاری که بر دلها نشسته و روزنههای هدایت را بر روی آنها بسته پاک میکند و نرمی و ملایمت آن را بیمه مینماید. رسول خداr راست فرموده آن جا که میفرماید: «ان لکل شیئ صقاله ... وصقاله القلوب ذکر الله ما عمل آدمي عملا أنجى له من العذاب من ذكر الله» قيل: ولا الجهاد في سبيل الله؟ قال: «ولا الجهاد إلا أن تضرب بسيفك حتى ينقطع»[13]: «هر چیزی جلا دهندهای دارد، جلا دهندهی قلبها ذکر و یاد خداوند متعال است هیچ چیزی به مانند ذکر خدا، آدمی را از عذاب خدا نجات نمیدهد گفتند: و جهاد در راه خدا هم؟ فرمودند: خیر، هر چند به اندازهای در راه خدا شمشیر بزند که کشته بشود.»
وقال رسول الله r : «جددوا إيمانكم» قيل: يا رسول الله وكيف نجدد إيماننا؟ قال: «أكثروا من قول لا إله إلا الله»[14]
رسول الله r فرمودند: «ایمانتان را تازه گردانید، گفتند ای رسول خدا چگونه ایمانمان را تازه گردانیم؟ فرمودند: بسیار لا اله الا الله بگویید. روی الترمزی عن عبدالله بن عمر t عن النبی rقال:«التَّسْبِيحُ نِصْفُ الْمِيزَانِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ يَمْلَؤُهُ وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَيْسَ لَهَا دُونَ اللَّهِ حِجَابٌ حَتَّى تَخْلُصَ إِلَيْهِ »[15]:
«سبحان الله گفتن کفهی ترازوی کارهای نیک آدمی را نصف و الحمدلله گفتن نیمهی دیگر آن را پر میکند و لااله الا الله گفتن اجر و ثواب آنقدر زیادی دارد که مستقیماً به خدا میرسد و هیچ مانع و حجابی جلو آن را نمیتواند بگیرد. «حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يُونُسَ حَدَّثَنَا زُهَيْرٌ حَدَّثَنَا مَنْصُورٌ عَنْ هِلَالِ بْنِ يَسَافٍ عَنْ رَبِيعِ بْنِ عُمَيْلَةَ عَنْ سَمُرَةَ بْنِ جُنْدَبٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ r أَحَبُّ الْكَلَامِ إِلَى اللَّهِ أَرْبَعٌ سُبْحَانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ أَكْبَرُ لَا يَضُرُّكَ بِأَيِّهِنَّ بَدَأْتَ»[16]: «محبوبترین گفتار نزد خداوند، چهار چیز است: سبحان الله، و الحمدلله، ولا اله الا الله و الله اکبر، و اشکالی ندارد هر یک از آنها اول به کار ببری.»
2- ناظر و شاهد دانستن خداوند؛ راه دوم برای زنده نگه داشتن قلب، ناظر و شاهد دانستن خداوند است. بر دعوتگر لازم است دائماً در تمامی شرایط، و در تمامی رفتار و گفتار، و حتی در احساسات و اندیشه و خیال خویش، خداوند تبارک و تعالی را شاهد و ناظر خود بداند. مراقبت خدا، دعوتگر را از اشتباه و لغزش و سقوط حفظ کرده، به نحوی حضور قلب او را تضمین میکند که راه را از چاه باز شناسد، و در این مسیر از خدا کمک بطلبد نه از هوی و هوس، و بر دعوتگر واجب است بداند، سه امر را در پیش دارد.
1- امری که باعث رشد و بالندگی او میشود، پس باید از آن پیروی کند.
2- امری که باعث گمراهی و سرگردانی او میشود، پس باید از آن خودداری کند.
3- امری که برایش مبهم و نامعلوم است، پس باید در مورد آن تحقیق کند.
مراقبت خدا، زمانی در قلب دعوتگر رسوخ پیدا میکند که احساس نزدیکی و تقرب به خدا، هر لحظه در قلب دعوتگر فزونی یابد خداوند میفرماید: «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»[17]
«ما انسان را آفريديم و وسوسههاى نفس او را مى دانيم ، و ما به او از رگ قلبش نزديكتريم !»
«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ»[18]«آيا نمى دانى كه خداوند آن چه را در آسمانها و آن چه در زمين است مى داند، هيچگاه سه نفر با هم نجوى نمى كنند مگر اينكه خداوند چهارمين آنها است، و هيچگاه پنج نفر با هم نجوى نمى كنند مگر اينكه خداوند ششمين آنها است، و نه تعدادى كمتر و نه بيشتر از آن مگر اينكه او همراه آنها است هر جا كه باشند، سپس روز قيامت آنها را از اعمالشان آگاه مى سازد، چرا كه خداوند به هر چيزى دانا است.» «أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُم بَلَى وَرُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ»[19] «آنها چنين مى پندارند كه ما اسرار پنهانى و سخنان درگوشى آنها را نمى شنويم آرى رسولان و فرشتگان ما نزد آنها هستند و مى نويسند.»
دعوتگر همیشه باید با نفس خود مبارزه کند، وآن را از اسراف و زیاده روی در خوردن و نوشیدن و پوشیدن و سخن گفتن و شهوت رانی، باز دارد، رسول خدا rدرست فرموده است آن جا که می فرماید: «المجاهد من جاهد نفسه فی طاعه الله عزوجل»[20] «مجاهد کسی است که در راه خدا و انجام مسؤولیت دینی خویش، با نفس مبارزه کند.»
از ابراهیم ادهم پرسیدند: ورع چیست؟ در جواب گفت: «ورع یعنی این که با یک دیده به مردم بنگری ومیان آنان فرق و جدایی قایل نشوی، و با دیدن عیوب خود، عیبهای آنها را فراموش کنی، به گناهان خود بیاندیش و به سوی پروردگار خویش باز گرد و توبه کن و به جز پروردگار، به هیچ کس دیگر امید و آرزو نداشته باش.»[21]
و خداوند متعال در راستای مبارزه با شهوت و جهت تحقق اعتدال و میانه روی در بین بندگان خویش به آنها دستور داده است از نگاه کردن به عورت و محل زینت نامحرمان خود داری کنند و عورتهای خویش را با پوشاندن و دوری از پیوند نامشروع مصون دارند: «قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُون»[22]
«به مؤ منان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان ) فرو گيرند، و فروج خود را حفظ كنند، اين براى آنها پاكيزهتر است، خداوند از آن چه انجام مى دهيد آگاه است.»
مفهوم آيه فوق اين نيست كه مردان در صورت زنان خيره نشوند تا بعضى از آن چنين استفاده كنند كه نگاههاى غيرخيره مجاز است، بلكه منظور اين است كه انسان به هنـگـام نگاه كردن معمولاً منطقه وسيعى را زير نظر مى گـيريد، هر گاه زن نامحرمى در حوزه ديد او قرار گرفت چشم را چنان فروگیرد كه آن زن از منطقه ديد او خارج شود يعنى به او نگاه نكند اما راه و چاه خود را ببيند و اینکه(غض) را به معنى كاهش گفته اند منظور همين است.
دومين دستور در آيه فوق همان مسأله حفظ (فروج) است.
(فرج) چنانكه قبلاً هم گفته ايم در اصل به معنى (شكاف) و فاصله ميان دو چيز است، ولى در اينگونه موارد كنايه از عورت مى باشد و ما براى حفظ معنى كنایى آن در فارسى كلمه دامان را به جاى آن مى گذاريم.
منظور از (حفظ فرج) به طورى كه در روايات وارد شده است پوشانيدن آن از نـگـاه كردن ديـگـران است، در حديثى از امام صادق u مى خوانيم: «كل آية فى القرآن فيها ذكر الفروج فهى من الزنا الا هذه الاية فانها من النظر» :(هر آيه اى كه در قرآن سخن از حفظ فروج مى گويد، منظور حفظ كردن از زنا است جز اين آيه منظور از آن حفظ كردن از نگاه ديگران است.)[23]
و از آن جا كه گـاه به نظر مى رسد كه چرا اسلام از اين كار كه با شهوت و خواست دل بسيارى همآهنگ است نهى كرده، در پايان آيه مى فرمايد: «اين براى آنها بهتر و پاكيزهتر است «ذلك ازكى لهم». دعوتگر زمانی در کار دعوت اسلامی پیروز میشود و تأثیر نیکو دربین مردم به جای میگذارد که از نیروی زبان و بیان به بهترین وجه بهره بگیرد، و به هر اندازه از این نیرو و از این وسیله بهتر استفاده کند، در کارش نیز موفقتر خواهد بود: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْوَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ»[24]
«به بركت رحمت الهى، در برابر آنها (مردم) نرم (و مهربان شدى)! و اگرخشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مى شدند. پس آنها را ببخش و براى آنهاآمرزش بطلب! و در كارها، با آنها مشورت كن! اما هنگامى كه تصميم گرفتى، (قاطع باش!) و بر خدا توكل كن! زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد.»
- نتیجه گیری
دعوت گر در جامعه وظیفهی سنگینی بر عهده دارد که باید خود را متصف به اخلاق خدایی نماید و توشهی مناسب را برای این مسیر طولانی فراهم کند؛ صفاتی مانند علم و معرفت و زهد و شجاعت و حکمت و توشههایی همانند نماز و روزه و صبر و یاد مرگ و صحبت صالحان و تقوا و همچنین خود را به علومی که لازمهی کار اوست مسلح کند همانند علم به قرآن و صحت و سقم احادیث و فلسفهی تشریع احکام و با توشه برگرفتن از نماز شب خود را در مقابل طوفان حوادث که در حدیث اشاره شد مقاوم گرداند مشکلاتی همانند مسلمانی که به او حسادت میورزد، منافقی که کینهی او را در دل دارد، کافری که با او میجنگد، و شیطانی که او را گمراه میکند، و نفسی که با او در نزاع و کشمکش است. دعوتگر باید بر نفس خود پیروز و غالب آید و آن را اصلاح نماید و در مرحلهی اول سود و منفعت را به نفس خویش برساند، در این صورت است که در کارش موفق میشود .و این قطعاً کار سهل و آسانی نیست ..... اگر در برههای از زمان، این کار صورت گیرد هیچ تضمینی وجود ندارد که پس از مدتی، دوباره نفس، توطئهها و خیانتهای جدیدی را طرح نکند.
پیگیری کارهای نفس و همراهی با آن و خودداری از تلقینات و وسوسههای آن، مهمترین راه برای ایجاد سلامتی آن است. وبه این صورت معنی این فرمودهی پیامبر r در دعوتگر تحقق پیدا میکند که میفرماید: «اذا اراد الله بعبد خيرا جعل له واعظا من قلبه»[25]
«هر گاه خداوند به بندهی خویش ارادهی نیکی کند، واعظ و پند دهندهای را در درون قلب او قرار میدهد.» و میفرماید: «من کان له من قلبه واعظاً، کان علیه من الله حافظا»[26]: «هر کس از قلب خویش، پند و نصیحت قبول کند، خداوند برای او حافظ و نگهبانی میگمارد»
پس باید قبل از این که ما را محاسبه کنند، خودمان را محاسبه کنیم و قبل از آن که اعمالمان را بسنجند، خودمان آن را بسنجیم و خود را برای روز قیامت، روز حضور در پیشگاه پروردگار آماده کنیم، که امروز روز عمل است و فردا روز جزا و پاداش.
و در مورد اهمیت امر دعوت همین بس که امر به معروف و نهى از منكر دو فريضه بزرگ الهى است كه بقيه فرائض با آنها برپا مىشوند، و بوسيله اين دو، راهها امن مىگردد، و كسب و كار مردم حلال مىشود، حقوق افراد تأمين مىگردد، و در سايه آن زمينها آباد، و از دشمنان انتقام گرفته مىشود، و در پرتو آن همه كارها روبراه مىگردد.»[27]
و در مورد وجوب کفایی بودن و یا وجوب عین بودن دعوت آنچه سزاوار است گفته شود اين است كه بحث و بگو مگو در مورد آیهی «ولتکن منکم امه» در مورد اينكه كلمه (مِن ) تبعيضى است و يا بيانيه، بحثى بى فايده است و به نتيجهاى منتهى نمىشود. براى اينكه دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر از امورى است كه اگر واجب باشد طبعاً واجب كفائى خواهد بود. چون بعد از آنكه فرضاً يكى از افراد اجتماع اين امور را انجام داد، ديگر معنا ندارد كه بر ساير افراد اجتماع نيز واجب باشد كه همان كار را انجام دهند.پس اگر فرض كنيم، امتى هست كه روى هم افرادش داعى به سوى خير و آمر به معروف و ناهى از منكرند، قهراً معنايش اين خواهد بود كه در اين امت افرادى هستند كه به اين وظيفه قيام مى كنند. پس مسأله در هر حال قائم به بعضى افراد جامعه است، نه به همه آنها و خطابى كه اين وظيفه را تشريع مىكند، اگر متوجه همان بعضى باشد كه هيچ، و اگر متوجه كل جامعه باشد، باز هم به اعتبار بعض است. و به عبارتى ديگر، بازخواست و عقاب در تخلف اين وظيفه، متوجه تك تك افراد است. ولى پاداش و اجرش از آن كسى است كه وظيفه را انجام داده باشد. و به همين جهت است كه مى بينيم دنبال جمله فرمود: (و اولئك هم المفلحون ).[28]
آخرین مصوبات